فجر آمد و فخر روزگاران آمد
صبح آمد و روح نوبهاران آمد
بی پرده عروسِ مهرِ زرین گیسو
از حجله ی سبز كوهساران آمد
با بارش ابر نقره بر دشت عطش
دوران نشاط لاله زاران آمد
سر زد گل آفتاب و طاووس بهار
با قوس و قزح به باغ باران آمد
سوسن به گل شقایق و مریم گفت
مرهم نِهِ داغ داغداران آمد
طی شد شب تیره، ای خمار آلوده
بر میكده پیر میگساران آمد
در مطلع فجر عشق با پرچم نور
تكتاز سپاه جان نثاران آمد
از مزرعه ی ستاره با اسب فلق
خورشید امید شب شكاران آمد
ای مردم سر به دارِ منصور صفات
هان مژده امام سر به داران آمد
ای منتظرانِ عاشقِ دریا دل
آرام و قرار بی قراران آمد
تا گل دمد از كویر عطشان جهان
آن روحِ شعورِ سبزِ باران آمد
از لطف احد گسست شیرازه شب
فجر آمد و فخر روزگاران آمد
برخيز، كه فجر انقلاب است امروز بيگانه صفت، خانه خراب استامروز هر توطئه و نقشه كه دشمن بكشد از لطف خدا، نقش بر آب استامروز فجر است وسپيده حلقه بر در زده است روز آمده. تاج لاله بر سر زده است با آمدن امام در كشور ما خورشيد حقيقت از افق سرزده است
نه یکبار، بلکه چندبار باید این وصیتنامه را بخوانیم و یا به صدایش گوش دهیم تا بفهمیم که چطور جبهه برای بعضیها دانشگاهی بود که حتی بدون گذراندن تحصیلات مقدماتی، از آن فارغ التحصیل شدند و مدرک خود را از اباعبد ا..(ع) گرفتند.
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پرگشودن، پرستو شدن
سال 1349 بود که در کرج بدنیا آمد. در خانواده ای مذهبی؛ اما بیشتر از 12 سال نتوانست سنگینی تن کوچکش را بر روح بزرگش تحمل کند و به اصرار، پدر و مادر خود را راضی کرد تا سرانجام در دوازدهمین سال زندگیش ابدی شود. وصیتنامه اش را قبل از اعزام مخفیانه در نواری ضبط کرد و در گوشه ای پنهان؛ که بعد از شهادتش بدست خانواده اش رسید.
هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسیکه مرا یافت می شناسد مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسیکه عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.
هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله .....
اگر بخواهیم تمام مشاهیر را در این بخش توضیح دهیم،امری غیر ممکن خواهد بود و در واقع باید شرح حال تمام مردم مسلمان ایران نوشته شود،چه به قول امام خمینی (ره) رهبر ما ان کودک 12 ساله ای است که نارنجک به خود بست و خود را در زیر تانک دشمن انداخت.
در این بخش به شرح حال مشاهیر انقلاب اسلامی ایران میپردازیم.( زمان مشروطه و انقلاب اسلامی).
(1) کنی، حاج ملا علی:
از علمای طراز اول و از مخالفان سرسخت میرزا حسن خان سپهسالار وزیر ناصرالدین شاه بود که با مخارج گزاف، شاه را به سفرهای اروپا وا میداشت.ایشان به سال 1220 ه.ق در کن متولد و در 1306 ه.ق در تهران وفات یافتند، از تاّلیفات وی میتوان به الاستصحاب، تحقیق الدالائل فی شرح تلخیص المسائل، القضاء و الشهادت، الطهارة و الصلوة اشاره کرد.
(2) بروجردی، آیت الّله حسین:
حاج آقا حسین بروجردی از سادات طباطبائی است که نصب آنها بی واسطه به حضرت امام حسن مجتبی(ع) میرسد.در ماه سفر سال1229 ه.ق در بروجرد متولد شد، برای تکمیل معلومات به اصفهان رفت در 1318 ه.ق به نجف اشرف عزیمت نمود و در محضر آیت الّله خراسانی به تحصیل علوم پرداخت.در1328 ه.ق به ایران مراجعت و مرجع تقلید عده زیادی از اهالی ایران گردید.ایشان از سال 1363 ه.ق در قم ساکن شدند، ایشان از بانیان مسجد اعظم قم میباشند، ایشان در فروردین ماه 1340 ه.ش وفات یافت.
(3) خوانساری، آیت الّله سید تقی:
حاج سید تقی خوانساری در 1305 ه.ش در خوانسار متولد شد، در همانجا به تحصیل علوم پرداخت، سپس عازم نجف اشرف گردید، در جنگ جهانی اول در جبهه بین النهرین جنگید ولی سرانجام بدست قوای متفقین اسیر و به هند تبعید گردید، پس از رهایی از تبعید و حبس به ایران برگشت و به ارک رفت، در 1340 ه.ق که حوزه علمیه قم بهمت آیت الّله حائری تاًسیس گردید ایشان در آنجا به تدریس علوم الهی پرداخت و پس از فوت آیت الّله حائری ریاست حوضه علمیه قم را بعهده گرفت، ایشان در سال 1371 ه.ق وفات یافت.
(4) بهبانی، سید عبد الّله:
ایت الّله عبد الّله بهبهانی از روحانیون طراز اول تهران و رهبر بزگ آزادیخواهان در انقلاب مشروطه ایران بود.نخست رهبری مشروطه طلبان را بعهده داشت ولی برای سریعتر کردن روند انقلاب مشروطیت با روحانی مبارز ایت الّله سید محمد طباطبائی متحد شدند. ایشان پس از پیروزی مشروطه در شب شنبه 24 تیر ماه سال 1288 خورشیدی بوسیله چند نفر تروریست در خانه خود بشهادت رسید. قاتل ایشان شخصی بنام رجب سرائی بود که این شخص نیز خود در جنگی که در تبریز اتفاق افتاد بوسیله سربازان روسیه تزاری به قتل رسید.
(5) طباطبائی، سید محمد:
آیت الّله سید محمد طباطبائی فرزند مرحوم سید صادق طباطبائی از بزرگان مشروطیت و از آزادیخواهان و روحانیون معروف ایران است.در نهضت مشروطیت رهبری عده زیادی از آزادیخواهان را بعهده داشت.پس از مجاهدت های زیاد به اتفاق آیت الّله بهبهانی انقلاب مشروطیت را بثمر رساندند.وی مردی دانشمند و فقیه و آشنا به اصول حکمت اسلامی بود.ایشان در 1339 ه.ق وفات یافت و مزار ایشان در حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری در مقبره خانوادگی وی میباشد.
انقلاب در لغت بمعنی دگرگونی است، و آن عبارت است از قیام اکثریت مردم یک جامعه علیه حکومت یک کشور، قیام امری غریزی است که ملتی وقتی شئونات خود را در خطر دید قیام میکند و تاریخ جامعه خود را تغیر میدهد و انقلاب اسلامی ایران از این نوع بود که وقتی اخالقیات و شئونات مذهبی تهدید این قیام بوجود آمد، ریشه انقلاب اسلامی ایران را بایستی از سالهای بسیار قبل مورد برسی قرار داد.
کودتای 28 مرداد 1332 ، رفراندم انقلاب سفید 1341 و جزء آنها، اما آنچه به شعله ور شدن این انقلاب دامن زد احیای کاپیتولاسیون(1) در ایران بود.و بدنبال آن امام خمینی (ره) به افشاء ماهیت خیانتکارانه این موضوع و رژیم پرداختند.
قیام 15 خرداد سال 1342 و بدنبال آن تبعید امام سرآغاز اوج مخالفتهای مردم با اعمال خیانتکارانه رژیم وقت بود که موقتاً سرکوب گردید اما هماننده آتش زیر خاکستر ماند تا اینکه در سال 1356 اعتراضات مردم شدت گرفت و در 22 بهمن به پیروزی منجر شد.رشد فزاینده فسادهای اخلاقی و اجتماعی مردم را به تنگ آورد، قیام 19 دی ماه مردم قم در اعتراض به مقاله ای توهین آمیز در یکی از نشریات پر تیتراژ و کشتار بیرحمانه رژیم و بدنبال آن قیام مردم تبریز در 29 بهمن 56 و سرایت آن به سایر شهرها موج عظیم اعتراضات و قیام های مردمی را بدنبال داشت.
( روزشمار انقلاب در سال1357)
4 شهریور: استعفای دولت آموزگار و انتصاب شریف امامی به نخست وزیری.
5 شهریور: تغییر تاریخ شاهنشاهی به تاریخ هجری شمسی.
13 شهریور: راهپیمایی میلیونی مردم تهران در اعتراض به اعمال رژیم.
17 شهریور: کشتار بیرحمانه مردم در میدان شهدا.
1 مهر: اعتصاب روزنامه نگاران جهت کسب آزادی.
3 مهر: انحلال تشکیلات حزب رستاخیز.
13 مهر: حرکت امام از نجف اشرف به سوی کویت و سپس بطرف پاریس.
14مهر: ورود امام خمینی(ره) به پاریس و اقامت در نوفل لوشاتو.
3 آبان: آزادی 1126 زندانی سیاسی بر اثر فشارهای روزافزون توده های مردمی.
9آبان: قطع صدور نفت ایران به خارج.
13 آبان: حوادث خونین دانشگاه تهران، مقدمه تعویض نخست وزیر.
15 آبان: استعفای دولت شریف امامی و روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری.
11 آذر:(اول محرم) راهپیمائی ها و اعتراضات میلیونی مردم و کشتار بیرحمانه آنان(حدود 3000 شهید).
20 آذر:(عاشورا) راه پیمائی 20 میلیونی مردم در اعتراض به اعمال رژیم و خواستار استقرار حکومت جمهوری اسلامی.
12 دی: جایگزینی شاهپور بختیار بجای ازهاری.
18 دی: تشکیل شورای سلطنت.
26 دی: خروج شاه از کشور.
12 بهمن: ورود امام به میهن، آغاز دهه فجر، برپایی بزرگترین استقبال تاریخ.
16 بهمن: تعیین دولت موقت از سوی امام با نخست وزیری مهندس بازرگان.
22 بهمن: سرنگونی حکومت 2500 سال شاهنشاهی و آغاز حکومت اسلامی.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی؛ فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض .
الحمدلله و سبحانك؛ اللهم صل علی محمد و آله مظاهر جمالك و جلالك و خزائن اسرار كتابك الذی تجلی فیه الاحدیه بجمیع اسمائك حتی المستاثر منها الذی لایعلمه غیرك؛ و اللعن علی ظالمیهم اصل الشجره الخبیثه .
و بعد، اینجانب مناسب می دانم كه شمه ای كوتاه و قاصر در باب "ثقلین" تذكر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی و معنوی و عرفانی، كه قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبه ای كه عرفان آن بر تمام دایره وجود، از ملك تا ملكوت اعلی و از آنجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بر بشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای "ثقل اكبر" و "ثقل كبیر" كه از هر چیز اكبر است جز ثقل اكبر كه اكبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر كه شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلكه مناسب دیدم اشاره ای گذرا و بسیار كوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته است بنمایم .
شاید جمله لن یفترقا حتی یردا علی الحوض اشاره باشد بر اینكه بعد از وجودمقدس رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - هرچه بر یكی از این دو گذشته است بر دیگری گذشته است و مهجوریت هر یك مهجوریت دیگری است ، تاآنگاه كه این دو مهجور بر رسول خدا در "حوض " وارد شوند. و آیا این "حوض " مقام اتصال كثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریااست ، یا چیز دیگر كه به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی كه از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اكرم - صلی الله علیه و آله و سلم - گذشته ،بر امت مسلمان بلكه بر بشریت گذشته است كه قلم از آن عاجز است .
و ذكر این نكته لازم است كه حدیث "ثقلین " متواتر بین جمیع مسلمین است و در كتب اهل سنت از "صحاح ششگانه " تا كتب دیگر آنان ، با الفاظ مختلفه و موارد مكرره از پیغمبر اكرم - صلی الله علیه و آله و سلم - به طور متواترنقل شده است . و این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف ؛ و باید همه مسلمانان كه حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگر عذری برای جاهلان بیخبر باشد برای علمای مذاهب نیست .
اكنون ببینیم چه گذشته است بر كتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترك پیامبراسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - مسائل اسف انگیزی كه باید برای آن خون گریه كرد، پس از شهادت حضرت علی "ع " شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان ،قرآن كریم را وسیله ای كردند برای حكومتهای ضد قرآنی ؛ و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را كه سراسر قرآن را از پیامبر اكرم - صلی الله علیه وآله و سلم - دریافت كرده بودند و ندای انی تارك فیكم الثقلان در گوششان بود با بهانه های مختلف و توطئه های از پیش تهیه شده ، آنان را عقب زده و باقرآن ، در حقیقت قرآن را - كه برای بشریت تا ورود به حوض بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنوی بود و است - از صحنه خارج كردند؛ و بر حكومت عدل الهی - كه یكی از آرمانهای این كتاب مقدس بوده و هست - خط بطلان كشیدندو انحراف از دین خدا و كتاب و سنت الهی را پایه گذاری كردند، تا كار به جایی رسید كه قلم از شرح آن شرمسار است .
جلسه مهم حضرت امام خمینى (ره) با مراجع قم در رابطه با انجمنهاى ایالتى و ولایتى
11 آذر ماه سال 1341
لغو تصویبنامه ساختگى انجمنهاى ایالتى و ولایتى به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینى (ره) و صدور پیام حضرت امام خمینى (ره) در مورد ختم این غائله
2 بهمن سال 1341
تحریم رفراندوم غیر قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امام خمینى (ره)
2 فروردین ماه سال 1342
فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه
15 خرداد سال 1342
دستگیرى شبانه حضرت امام خمینى (ره) . قیام تاریخى ملت ایران در اعتراض به دستگیرى حضرت امام (ره)
4 تیرماه سال 1342
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از پادگان قصر به سلولى در عشرت آباد.
21 فرودین سال 1343
سخنرانى تاریخى حضرت امام خمینى (ره) در مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر.
4 آبان 1343
سخنرانى كوبنده حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت طرح اسارتبار كاپیتولاسیون.
13 آبان 1343
بازداشت و تبعید حضرت امام خمینى (ره) به تركیه
21 آبان سال 1343
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از آنكارا به بورساى تركیه
13 مهرماه سال 1344
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از تركیه به بغداد
16 مهرماه 1344
حركت امام خمینى (ره) از سامرا به كربلا بعد از تبعید به عراق
23 مهرماه 1344
ورود و استقرار حضرت امام خمینى در نجف بعد از تبعید به عراق
23 آبان 1344
شروع درسهاى حوزهاى حضرت امام خمینى در نجف پس از تبعید به عراق
12 اردیبهشت 1356
پیام حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت چهلم شهداى قم
2 مهرماه 1357
محاصره منزل حضرت امام خمینى (ره) توسط نیروهاى بعثى عراق
10 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به سوى كویت
13 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به فرانسه
12 بهمن 1357
بازگشت امام خمینى (ره) به میهن اسلامى پس از 15 سال تبعید.
متن زیر فرازهائى از زندگى حضرت امام خمینى - سلام الله علیه - است كه پس از توضیحات معظم له، فرزند گرامى ایشان حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینى نوشته و سپس حضرت امام آن را اصلاح نموده است:
بسمه تعالى
به حسب شناسنامه شماره : 2744 تولد: 1279 شمسى در خمین، اما در واقع 20 جمادىالثانى 1320 هجرى قمرى مطابق اول مهر 1281 شمسى است. (18 جمادىالثانى 1320 مطابق 30 شهریور 1281 صحیح است)
نام خانوادگى: مصطفوى; پدر: آقا مصطفى; مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقامیرزا احمد مجتهد خوانسارى الاصل و خمینى المسكن)
صدور در گلپایگان به وسیله صفرىنژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان در خمین در مكتبخانه مرحوم ملا ابوالقاسم تحصیل شروع و نزد مرحوم آقاشیخ جعفر و مرحوم میرزا محمود (افتخار العلماء) درسهاى ابتدایى سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج میرزا محمد مهدى (دایى) مقدمات شروع و نزد مرحوم آقاى نجفى خمینى منطق شروع و نزد حضرتعالى (×) ظاهرا (سیوطى و شرح باب حادى عشر و) منطق و مسلما در مطول مقدارى. در ادراك كه سنه 1339 قمرى براى تحصیل رفتم نزد مرحوم آقا شیخ محمد على بروجردى مطول و نزد مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانى منطق و نزد مرحوم آقا عباس اراكى شرح لمعه پس از هجرت به قم به دنبال هجرت مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالكریم - رحمة الله علیه - (ظاهرا هجرت ایشان رجب 1340 قمرى بود) هجرت آیتالله حائرى به قم رجب 1340 و نوروز 1300 شمسى است) تتمه مطول را نزد مرحوم ادیب تهرانى موسوم به آقا میرزا محمد على و سطوح را نزد مرحوم آقاى حاج سید محمد تقى خوانسارى مقدارى و بیشتر نزد مرحوم آقا میرزا سید على یثربى كاشانى تا آخر سطوح و با ایشان به درس خارج مرحوم آیت الله حائرى (حاج شیخ عبدالكریم) مىرفتیم و عمده تحصیلات خارج نزد ایشان بوده است. و فلسفه را مرحوم حاج سید ابوالحسن قزوینى و ریاضیات (هیئت، حساب) نزد ایشان و مرحوم آقامیرزا على اكبر یزدى. و عمده استفاده در علوم معنوى و عرفانى نزد مرحوم آقاى آقامیرزا محمد على شاهآبادى بوده است پس از فوت مرحوم آقاى حائرى با عده اى از رفقا بحث داشتیم تا آنكه مر حوم آقاى بروجردى - رحمةالله - به قم آمدند براى ترویج ایشان به درس ایشان رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقاى بروجردى عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن ایشان به تقاضاى آقایان; مثل مرحوم آقاى مطهرى به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود و پس از انتقال به پاریس از همه محروم و به امور دیگر اشتغال داشتم كه تاكنون ادامه دارد. نام عیال اینجانب خدیجه ثقفى معروف به قدس ایران، متولد 1292 شمسى، صبیه حضرت آقاى حاج میرزا محمد ثقفى طهرانى.
تاریخ ازدواج: 1308; فرزند اول: مصطفى، متولد: 1309 شمسى; 3 دختر در قید حیات با یك پسر، احمد متولد: 1324; دختران به ترتیب سن: صدیقه، فریده، فهیمه، سعیده و بعد از احمد، لطیفه; آخرین فرزند در حیات احمد.
در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مركزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها، روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاكدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هـدایـت مردم وكسب مـعارف الهى كـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آنكه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالیكه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه نمى گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراك وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حكـم الهى قصاص به .تهران (دار الحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان كـودكى با رنج یـتیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـكـرمه اش ( صاحبـه خانم ) كه بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.
هجرت به قـم، تحصیل دروس تكمیلى وتدریس علوم اسلامى
اندكـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الكریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تكمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى كرد. كه مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث كـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تكمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سیـد عـلى یثربى كاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالكریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد .
پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـكـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود كه بـراى نخـستیـن بار .مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.
امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام
روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سیـر تكاملى آن به مـوازات تكـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یكـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشكـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش كنـد و بـدیـن تـرتیـب قیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمیـنى و اسلامـى بـودن انگیـزه ها، و شعارها و هدفهـاى قیام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران كه بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى كند : مـن هـر دو جـنـگ بیـن المللـى را یادم هست ... مـن كـوچـك بـودم لكـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مركزى كه ما داشـتیـم در خـمیـن، مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر كه در پناه حكـومت مـركـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم، مـورد هـجـوم رجـبعلیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى كه تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود، بـچـه بودم، دور ایـن سنگـرهایى كه بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم كـنند و غـارت كـنند، آنجا مى رفـتیــم سنگرها را سركشـى مى كردیـم كـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى كه بنابر گـواهـى اسـناد و مدارك تاریخـى و غیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد كـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حكـومت مـلوك الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـاركنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیكتاتـورى پدید آورد كه در سایـه آن هـزار فامیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاكـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید .
در چنینـى شرایطـى روحانیت ایران كه پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یكـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـكر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تكاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـكریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراك به ایـن شهـر هجرت كرد واندكـى پـس از آن امـام خـمیـنى كه با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ك با سـرعـت طى كرده بود به قـم هجرت كـرد و عملا در تـحكیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشاركـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى كرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمیـه قـم را آیات عـظـام :
سید محمد حجت، سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود كـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ كیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش كرد.